[ad_1]
عشق زن افغان به ایرانی عاقبت تلخی داشت و سرانجام شوهر این زن سر او را برید.
متهم در تشریح انگیزه قتل گفت: همسرش را مستحق مرگ میدانم و از قتل او پشیمان نیستم.
دو سال پیش مردی با افسران تماس گرفت و گفت برادرش این قتل را انجام داده است. این فرد از ماموران خواست تا در محل حاضر شوند. ماموران با حضور در محل به طور تصادفی با جسد خونین زن جوانی به نام نازنین مواجه شدند. مردی به نام جمعه بود که خود را قاتل معرفی کرد و دستگیر شد.
برادر جمعه که با پلیس تماس گرفت، گفت که نمی داند بین برادرش و همسر برادرش چه اتفاقی افتاده است. او گفت: خانواده برادرم به خانه ام آمدند و برادرم از من خواست بچه هایش را ببرم و گفت که می خواهد با همسرش خصوصی صحبت کند. نمی دانستم چه اتفاقی می افتد. قبول کردم. من و همسرم با بچههای برادرم و بچههایم به پارک رفتیم و وقتی برگشتیم برادرم گفت که همسرش را کشته است و از من خواست بچهها را به داخل ندهم. سپس توضیح داد که چه اتفاقی افتاده است.
روز جمعه وقتی از او پرسیده شد، گفت که همسرش عاشق یک جوان ایرانی شده و چاره ای جز کشتن او نداشته است. مرد گفت: چند وقت پیش از رفتار همسرم فهمیدم که وارد رابطه شده است. یک روز که مشغول تماشای فیلم بود من به زمین افتادم و درخواست تلفن کردم، همسرم به من گفت که اگر نزدیک شوم خودکشی خواهد کرد و سپس رگش شکست.
من همسرم را به بیمارستان بردم، سپس با همسرم رفتاری ناروا کردم و منتظر ماندم تا مچ او را بگیرم. تا اینکه یک روز همسرم را دیدم که با یک جوان ایرانی در پارک نشسته بود. نزدیک که شدم پسر جوان فرار کرد. من و همسرم با هم دعوا کردیم. به خانه که رسیدیم از نازنین توضیح خواستم که گفت بله. آنجا بود که متوجه شدم رابطه آنها جدی است و حتی همسرم گفت که می خواهد من را ترک کند و با پسر زندگی کند.
متهم گفت: علت قتل همین بود و من هم روز حادثه در خانه برادرم و به دور از بچه ها همسرم را کشتم. پس از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده به دادگاه معرفی شد.
متهم در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران معرفی شد. در جلسه ابتدا کیفرخواست متهم قرائت شد و سپس پدر و مادرم صحبت کردند.
پدر نازنین گفت: روز جمعه دخترم را از افغانستان به ایران آورد و مدعی شد این کار باعث بهبود زندگی او می شود اما او را کشت. مدتی بود که با هم اختلاف داشتند و من متوجه شدم که دلیل این سوء تفاهم تصمیم روز جمعه برای مهاجرت به ترکیه بوده است. دخترم میخواست در ایران بماند چون رفتن به افغانستان برایش راحتتر بود اما شوهرش قبول نکرد و حالا دخترم را روز جمعه به خاطر گوش نکردن دخترم کشت. خیانت در کار نیست و این مرد دروغ می گوید، اگر خیانت بوده باید مدرک می داشت. او بدون مدرک به دخترم تهمت می زند.
پس از آن متهم در مقام خود قرار گرفت. وی به قتل اعتراف کرد و گفت: من زباله جمع آوری کردم و درآمد خوبی داشتم، با اینکه کار سختی داشتم، اما توانستم برای خانواده ام زندگی مناسبی بسازم. با گذشت سالها، اجازه ندادم همسرم کمی احساس مشکل کند تا اینکه متوجه شدم او به من خیانت می کند.
متهم در ادامه گفت: همسرم با تماس با یک جوان ایرانی به من خیانت کرد و از آنجایی که جوان ایرانی بود می خواست من را رها کند و با او برود. او حتی به فرزندانش اهمیت نمی داد. من همسرم را دوست داشتم و نمی خواستم او آسیب ببیند. اما او به من خیانت کرد. روز حادثه به همراه همسر و فرزندانم به خانه برادرم رفتم تا با همسرم صحبت کنم. وقتی در خانه تنها بودیم از برادرم خواستم بچهها را ببرد. از همسرم خواستم رابطه با جوان ایرانی را قطع کند و از او خواستم همه چیز را تمام کند، اما او با جسارت گفت به من ربطی ندارد و از من خواست زندگی کنم. و دخالت نکنیم . خیلی ناراحتم کرد. یکی مثل من مچ نازنین را می گرفت و اینطور زندگی اش را خراب می کرد، عکس العمل نشان می داد. دوست داشتم همسرم با من به زندگی برگردد، اما او گفت به من ربطی ندارد. از شدت ناراحتی که نتوانستم خودم را کنترل کنم، ابتدا او را با کمربند کشتم و سپس سرم را جدا کردم.
متهم گفت: از قتل همسرم پشیمان نیستم و هرکس به جای من این کار را انجام داد، زیرا این زن به من خیانت کرد و این مجازات برای کسی است که خیانت می کند.
متهم درباره کشف جسد همسرش گفت: وقتی با برادرم آشنا شدم، رو به نازنین کرد و گفت کجاست اما من جوابی ندادم. سپس همسر برادرزاده ام با تفتیش خانه جسد را زیر پتو پیدا کرد و موضوع را به پلیس اطلاع داد.
پس از شهادت متهم، وکیل وی در محل حاضر شد و دفاعیات خود را ارائه کرد. در نهایت هیئت داوران برای تصمیم گیری عجله کردند.
[ad_2]