هیچ "سن مناسب" یا زمان تعیین شده ای برای بحث در مورد خودارضایی با کودکان وجود ندارد. آلانا استوارت، که با استفاده از اسپرم اهداکننده باردار شد، در سال 2010 یک انجمن آنلاین برای کودکان اهداکننده به نام AnonymousUS راه اندازی کرد. ریویر در دفاع از کسانی که روایت استادن در مورد آدمخواری در میان توپینامبا را با این استدلال که واقعاً میتواند بازتاب تجربیات واقعی کاشف آلمانی باشد، باور دارند، خاطرنشان میکند که آرنس با تمام ادعاهایی که ادعا میکنند این مردم آمریکای جنوبی مرتکب انسانخواری شدهاند، مقابله نکرده است..
علاوه بر این، او عقیدهاش را بیان میکند که کار آرنس او را وادار کرده است که شواهد مربوط به آدمخواری توپینامبا را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد، که او اکنون بهطور کاملتر از وجود آن متقاعد شده است. او امیدوار بود که این کتاب تا حدی میراث مثبتی داشته باشد، زیرا میتواند انسانشناسان را با نگاه دقیقتر و انتقادیتر به منابع خود وادار کند، و انتقاد آن را از ادعاهای مربوط به آدمخواری آزتکها تحسین کرد. بردی در پایان بررسی خود اذعان می کند که با فرض آرنس موافق است که آدم خواری پذیرفته شده از نظر اجتماعی آنطور که برخی از مردم شناسان پیشنهاد کرده اند در سطح جهانی گسترده نیست، اما موافق نیست که انسان شناسان در ادعاهای خود به اندازه اتهامات آرنس "بی پروا" بوده اند، و علاوه بر این با آرنس مخالف است. پیشنهاد می کند که علت را می توان در استانداردهای مشاهده ضعیف مقصر دانست.
او با نگاهی انتقادی به شکاکیت آرنس، اعتراف میکند که از این که چرا تنها «مشاهده مستقیم» به عنوان مدرک عمل میکند، گیج شده است، و به این فکر میکند که آیا آرنس چیزی جز سوگندنامهها را با تمرین آدمخوارها به عنوان مدرکی برای این عمل میپذیرد. در غیر این صورت، «لابیای زن کاملا باز می شود و ترشحات جنسی جاری می شود. "اگر این اتفاق می افتاد، زن بخشی از نیروی زندگی خود را از دست می داد و این می تواند باعث بیماری و کوتاه شدن عمر شود. این را هر چه می خواهید بسازید. بررسی خالد حسن از افسانه مرد خواری در مجله فصلنامه جهان سوم منتشر شد. برادی یادداشت می ترک خود ارضايي کند. فعالیتهای دیگری در جهان وجود دارد که مطمئناً ادامه دارند – مانند خودارضایی در صومعهها و فعالیتهای همجنسگرایانه در نیروهای مسلح – اما اینها با یک پرده پنهانی پنهان میشوند و بنابراین مشاهده مستقیم آنها دشوار است، که نشان میدهد ممکن است همین موضوع برای آدمخواری صادق است
مؤثرترین تحریک جنسی اندام معمولاً به صورت دستی یا خوراکی (Cunnilingus) است که اغلب به آن تحریک مستقیم کلیتورال می گویند. در مواردی که شامل دخول جنسی است، ممکن است به این فعالیت ها به عنوان تحریک اضافی یا کمکی کلیتورال نیز اشاره شود. تیلور با ارائه شواهدی برای مقابله با ادعاهای آرنس، به گزارش های مربوط به آدم خواری در میان پوم و پاسون، دو شامپانزه پارک ملی گومبه که فعالیت های ضد اجتماعی آنها توسط جین گودال ثبت شده است، استناد می کند، و از اینجا به مزایای تکاملی آدم خواری می پردازد. او عمل جدا نگه داشتن این دو را به عنوان «اخلاق موه» یا «مسئولیت اوتاکو» توصیف می کند. کوردیال ها و داروهای ثبت اختراع مختلف وجود داشت (مطالعه پزشکی برودی، بالم کوردیال زیلانیکا را می فروخت). علم پزشکی بگویید، بله. در دسامبر 2015، دولت استانی انتاریو برنامه باروری انتاریو را برای بیماران مبتلا به ناباروری پزشکی و غیرپزشکی، صرف نظر از گرایش جنسی، جنسیت یا ترکیب خانواده، تصویب کرد.
فصلنامه جهان سوم. جلد جیمز دبلیو اسپرینگر از دانشگاه ایلینوی شمالی کتاب آرنس را برای فصلنامه انسان شناسی بررسی کرد. توماس کراباچر جغرافیدان از دانشگاه کالیفرنیا بررسی اسطوره انسان خواری را برای مجله Human Ecology انجام داد. مجله پزشکی نخاع. ژورنال آلمانی Anthropos بررسی مثبتی از کار آرنس توسط جان دبلیو. برتون منتشر کرد که در آن او آن را یک مطالعه "گسترده و دقیق" توصیف کرد که الگوی یک "استدلال منصفانه و مستدل" بود.
سومین بحث اصلی آرنس این است که از زمان توسعه این رشته، جامعه انسان شناسی به طور مستمر "افسانه انسان خوار" را که آدم خواری فرهنگی در سراسر جهان گسترش یافته است، تداوم بخشیده است. او علاوه بر این استدلال میکند که هم تبلیغکنندگان مسیحی و هم انسانشناسان دانشگاهی به دنبال متهم کردن مردم غیر غربی و غیر مسیحی به آدمخواری فرهنگی بودهاند تا سپس روشهای «وحشیانه» خود را توضیح داده و عقلانی کنند. او استدلال می کند که با انجام این کار، آنها همچنان غرب مسیحی را به عنوان تأثیر تمدنی بر جهان نشان می دهند که مطابق با برنامه های سیاسی-اجتماعی خودشان است. او با مقایسههایی با رفتار جنسی، خاطرنشان میکند که همیشه برای یک انسانشناس غربی امکان مشاهده مستقیم آدمخواری وجود ندارد، که احتمالاً توسط بسیاری از تمرینکنندگان از دید آنها پنهان میماند، و به این ترتیب، گزارشهای دست دوم باید این کار را انجام دهند.
انسان شناس آمریکایی جلد 84، شماره 3. صص Anthropos. جلد Bd. 75، H. 3./4. pp. قوم شناس آمریکایی. جلد 7، نه 4. ص. به طور مطلوب تر، RE Downs از دانشگاه نیوهمپشایر این کار را برای American Ethnologist بررسی کرد. نیویورک: انتشارات دانشگاه کمبریج. مجله Man یک بررسی بسیار منفی توسط PG منتشر کردریویر از دانشگاه آکسفورد. P. Van de Velve این کتاب را برای مجله هلندی Anthropologica بررسی کرد. با این حال، در نهایت، Van de Velve آن را یک کتاب خوب نوشت که "خواندن خوب" را به ویژه برای دانش آموزان ارائه می دهد.
او استدلال کرد که افسانه انسان خوار پس از انتشار بسیار تأثیرگذار شده است زیرا این چیزی بود که نسلی از دانشجویان مردم شناسی و باستان شناسی می خواستند بشنوند، نه به این دلیل که نشان دهنده یک استدلال منسجم بود. مجله مردم شناس آمریکایی به عنوان مدرک، او ادعا میکند که شایعاتی مبنی بر آدمخوار بودن آمریکاییهای بومی شمال شرقی کانادا زمانی به وجود آمد که جوامع خارجی از باورهای فولکلور آنها در مورد غولهای انسانخواری که در بیابان زندگی میکردند مطلع شدند و این خیال را با ترک خود ارضايي واقعیت آمیختند. او همچنین کار آرنس را نشانه گرایشی در انسانشناسی میدانست که از شیوههای فرهنگی «نامطلوب» جوامع غیرغربی غفلت میکند. به این ترتیب، او انسانشناسان را در مسیر راهبایی مسیحی از دوره مدرن اولیه دنبال میکند که وجود آدمخواری «فراتر از رنگپریدگی تمدن» را در جوامعی که از نظر تاریخی یا جغرافیایی متمایز از فرهنگ غربی هستند، تأیید میکنند.
بردی این چارچوب را نسخهای «بیپیچیده» از پوزیتیویسم و طبیعتگرایی میداند، رویکردی که او از محبوبیت فزایندهای در انسانشناسی ابراز تاسف میکند. او همچنین مشکلاتی را در رویکرد آرنس به ماهیت شواهد میبیند و بیان میکند که انسانشناس به اندازه کافی درباره اینکه چه چیزی میتواند شهادت قابل اعتمادی را در مورد آدمخواری ایجاد کند، فکر نکرده است. بعداً در The Buried Soul، او اعلام میکند که کتاب آرنس تحت تأثیر «یقین توخالی از بیتجربهای محصورشده» است، و او ادعا میکند که چنین روششناسی ناقصی در کتاب انسانشناس ژان لافونتن، صحبت از شیطان: داستانهای سوء استفاده شیطانی بازتاب دارد. در انگلستان معاصر (1998); خود تیلور پیشنهاد می کند که چندین ادعا در مورد سوء استفاده از آیین شیطانی به دلیل "غیر محتمل" رد شده است.
او با این وجود اعلام کرد که آرنس «تقریباً به طور قطع اشتباه میکرد»، از روشهای ارزیابی نادرست استفاده میکرد و به شدت از همه ادعاهای آدمخواری فرهنگی انتقاد میکرد، و نتوانست نادرستی یا تعصب را از طرف اروپاییهایی که مدعی شواهد برای آدمخواری فرهنگی هستند، اثبات کند. او با نگاهی انتقادی به ادعاهای او، خاطرنشان می کند که استفاده او از منابع منبع "انتخابی و به طرز عجیبی چشمک زن" بود، که از ایده های او درباره "تعصب جمعی" که او آن را ارزشمند می داند، کم کرد. او خاطرنشان میکند که توسعه یک «تعصب جمعی» علیه یک موجود خارجی، با تجسم مخالفانی که مرتکب تابوهای اجتماعی میشوند، برای گروه معنا میبخشد.